نگاهی به نمایش «کافه لکانطه»: “طیفی از خاکستری‌ها”

منتقد: یاسمن خلیلی‌فرد
منبع: روزنامه «سازندگی»

«کافه لکانطه» به کارگردانی مشترک علی اصغری و ساقی عطایی سرگذشت پنج دوست را در مقطع زمانی سال‌های 1350تا 1357 روایت می‌کند؛ این دوستان در مسیر زندگی و سرنوشت‌شان با فراز و فرودهای مختلفی مواجه می‌شوند که مهم‌ترین‌شان رخدادهای عاطفی‌ست؛ اتفاقات عاشقانه‌ای که “سیاست” آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.


از نقاط قوت متن این اجرا، درهم‌آمیختگیِ درخشان وجوه سیاسی‌ آن با عاشقانه‌هاست. هرگاه سیاست در آستانه‌ی قالب شدن بر اثر قرار می‌گیرد چاشنی عاشقانه آن‌را تلطیف می‌بخشد.
«کافه لکانطه» اثری رئالیستی است. کارگردانان می‌کوشند تا واقعیت را در اجرایشان بازسازی کنند و در نمایشنامه، بهترین ماده‌ی در دسترس آن‌ها دیالوگ است که با ظرافت به هر شکلی که بخواهند درش می‌آورند.
زنان و مردان در متن پابه‌پای هم جلو می‌روند. در طرح و پرداخت شخصیت‌ها، نمایش‌نامه‌نویس کوشیده است تا به آن‌ها عمق و بعد ببخشد و به لایه‌های زیرین شخصیتی‌شان نفود کند. عناصر و مضامینی چون رفاقت و عشق عناصر پیش‌برنده‌ی اثرند و متن بر پایه‌ی آن‌ها جلو می‌رود. در «کافه لکاطنه» با وجود رعایت قوانین خطی قصه‌گویی و البته با در نظر گرفتن وجوه عاشقانه و سیاسی، محکومیت و خطاکار بودنِ یکایک شخصیت‌ها برجسته می‌شود. هیچ‌یک از شخصیت‌ها سیاه و سفید مطلق نیستند و همه‌ی آنها در طیفی از خاکستری‌ها قرار گرفته‌اند؛ به همین جهت مخاطب نمی‌تواند آنها را قضاوت کند و به سبب اختلافات عقیدتی، ایدئولوژیک و سیاسی مشکلات آن‌ها با یکدیگر با گفتمان حل نمی‌شود؛ درواقع زخمی ترمیم نمی‌شود بلکه لایه‌لایه عمیق و عمیق‌تر می‌شود تا درام به نقطه‌ی اوجش برسد.
بازی‌ها از مهم‌ترین المان‌های پیش‌برنده‌ی نمایش‌اند. از امتیازات این نمایش هم‌جنس و بافت بودن بازی‌هاست. در میان بازیگران حضور قدرتمند و قابل‌توجه  فرزاد حسنی و بازی‌های به‌جا و به‌اندازه‌ی فرنوش نیک‌اندیش، امیر غفارمنش و حسین پورکریمی کاملاً چشمگیر است.
نقش موسیقی در این نمایش پررنگ است. موسیقی‌ علاوه بر تقویت جنبه‌ی نوستالژیک اثر در پر کردن لحظات تعویض آکسسوار نیز نقشی کاربردی دارد؛ ضمن آن‌که قطعات موسیقی باکلام اثر هوشمندانه و مرتبط با متن و محتوایش انتخاب شده‌اند.