منتقد: یاسمن خلیلیفرد
منبع: روزنامه «هنرمند»
«علفزار» را بیشک میتوان یکی از جدیترین تولیدات اخیر سینمای ایران دانست و نویدبخش ورود فیلمساز مستعد و جوانی که در فیلمنامهنویسی نیز چیرهدست است به سینمای ایران.
در نگاه کلی «علفزار» فیلم خوبی است، بدین معنا که فیلمنامهی آن چفت و بست دارد، درام گامبهگام و خشتبهخشت جلو میرود، در دادن اطلاعات به مخاطب شتابزده عمل نمیکند و میکوشد تا ضرباهنگ و تعلیق خود را تا پایان به درستی حفظ کند.
فیلم همچنان مایههایی از سینمای فرهادی را دارد؛ این بدان معنا نیست که فیلمساز به طور صد در صد قصد دنبالهروی اصغر فرهادی را داشته اما شکلگیری بحرانها و نحوهی درگیر شدن شخصیتهای داستان با آن بحران تاحدودی “علفزار” را به سینمای فرهادی نزدیک کرده است.
به مثابه بسیاری از فیلمها و ملودرامهای اجتماعی که درگیر سندروم فرهادی هستند “علفزار” نیز بحرانی را به وجود میآورد که چندین و چند آدم درگیر آن میشوند و این بحران به مرحلهای میرسد که هم متهمان و هم شاکیان را دچار عواقب و تبعات حساس و جبرانناپذیری میکند.
«علفزار» موقعیت مرکزی و فضاسازی جالب توجهی دارد. قرار دادن یک بازپرس با بازی درخشان و غافلگیرکنندهی پژمان جمشیدی در رأس هرم اتفاقات و بهعنوان زنجیرهی اتصال رویدادها و آدمهای داستان به یکدیگر از هوشمندانهترین انتخابهای کارگردان است. قرار گرفتن این بازپرس در تگنای حساس میان انتخاب منافع شخصی یا پذیرش و قضاوت عادلانهی جرم از درخشانترین موقعیتهاییست که دانشی آنها را برای کاراکترش ترسیم کرده است.
اما از لحاظ کارگردانی کاظم دانشی نشان میدهد که در قد و قوارهی کارگردانی است. فیلم به لحاظ اجرا آسان نیست ضمن این که نباید فراموش کنیم همهی رویدادهایش در یک موقعیت مکانی اتفاق میافتند و چنین انتخابی میتواند سختیهای مضاعفی را به کارگردان تحمیل کند. علاوه بر آن فضای مستندگونه و رئالیستی اثر با بهرهگیری از فرم بصری متناسبی بهجا و درست از آب درآمده و نمرهی قبولی میگیرد.
در مرحلهی فیلمنامه اما اشکالاتی به کار وارد است و شاید بزرگترین آنها حضور سه شخصیت زائد در آن باشد. با آنکه صدف اسپهبدی بیتردید یکی از درخشانترین بازیهای فیلم را ارائه داده و برای این بازی زحمت بسیار نیز کشیده است اما به زعم من کاراکترهای او، فرزند و پدرِ فرزندش از اساس در فیلم زائدند و برای اثبات این مدعا این سوال را مطرح میکنم که حذف آنها از فیلم چه ضربهای به اثر میزند؟ آیا اگر این سه شخصیت در داستان نباشند فیلمنامه در مسیر قصهی اصلی خود دچار حفره یا لغزشی میشود؟ پاسخ منفی است. تماشاگر انتظار دارد وقتی داستانی فرعی را در کنار پیرنگ اصلی اثر میبیند آن داستان فرعی نقشی در تکامل داستان اصلی ایفا کند اما این کاراکترها جز در چند مورد روبه رو شدن با آدمهای اصلی قصه هیچ کاربردی در متن اثر ندارند و حضورشان دراماتیزه نمیشود و به جز بازی خوب خانم اسپهبدی چیز دیگری از آن در ذهن مخاطب نمیماند.
از دیگر نقاط ضعف داستان تکیهی اغراقآمیز فیلمنامهنویس به الگوهای قهرمانسازی هالیوودی است. بله! امیرحسین که نقشاش را پژمان جمشیدی ایفا کرده است، بناست تصویری از یک بازپرس وظیفهشناس، کاربلد و باهوشِ آگاهی را نشان دهد که از وظایفش تخطی نمیکند و اگر لازم باشد از اختیارات خود در جهت کمک به همنوعانش و حل مشکلات آنها استفاده میکند اما نگاه مطلقگرایانهی نویسنده به کاراکتر بیش از آنکه کمکی به پیشبرد داستان بکند کاراکتر را تاحدودی مبالغهآمیز جلوه میدهد.
از امتیازات بزرگ فیلم بازیهای آن است؛ بازیهایی که حضور درخشان، متناسب و سنجیدهی پژمان جمشیدی در رأس آنها قرار میگیرد. جمشیدی شمایل یک بازپرس کنشگر، قوی و شجاع را به نمایش میگذارد که کوچکترین ارتباطی با نقشهای پیشین او خصوصاً بازیهای کمدیاش ندارد و شاید به دلیل همین غافلگیرکننده بودن نقش و بازیاش همدلی بیننده را برمیانگیزد. طراحی درست گریم نیز از المانهایی است که در بازی به کار جمشیدی آمده.
در کنار او دیگر بازیگران فیلم نیز بازیهای یکدستی را ارائه میدهند. سارا بهرامی یک بازی درونی/بیرونی درخشان دارد. رویا جاویدنیا نقش متفاوتی را نسبت به بازیهای پیشین خود ارائه میکند. بازی مائده طهماسبی بهجا و به اندازه است و یکی دیگر از برگهای برندهی فیلم ستاره پسیانی است. درواقع «علفزار» مجموعهی هوشمندانهای از نقشهای مکمل را دارد که در سطح نماندهاند، همهی آنها لایههای زیرینی دارند که به آنها عمق و بعد میدهد و علیرغم برخی از نارساییهای فیلمنامه شخصیتها و بازیهای به ثمر مینشینند.
با همهی این توضیحات، “علفزار” را میتوان یکی از شستهرفتهترین فیلمهای سالهای اخیر دانست که علاوه بر دارا بودن عناصر موفقیتزا در گیشه در بخش مسابقهی جشنوارهی فیلم فجر نیز برای کارگردانش اقبال فراوانی را به همراه آورد. فیلمی که تا رسیدن به محدوده یک فیلم بسیار خوب و بینقص فقط چند گام دیگر فاصله داشت.