نقد فیلم «فلورانس فاستر جنکینز»: آوازه‌خوان بداقبال

منتقد: یاسمن خلیلی‌فرد
منبع: مجله‌ی نماوا

«فلورنس فاستر جنکینز» از آن دست فیلم‌های زندگینامه‌ایست که نمی‌کوشد با اشک و آه و ناله و نشانه گرفتن احساسات مخاطب به مقصود اصلی‌اش برسد بلکه این فیلم موزیکال با بهره‌گیری از بخش‌های غیر غم‌بار زندگی شخصیت مد نظرش قصه‌ی خود را در فضایی سرزنده، سرپا و پویا طرح کرده و جلو می‌برد.
نکته‌ای که در رابطه با این فیلم و به طور کلی شخصیت خانم فلورنس فاستر جنکینز قابل توجه بوده، تفاوت بارز او با دیگر افراد سرشناس خصوصاً در عرصه‌ی هنرِ موسیقی است. به صورت مرسوم، اصولاً افرادی در عرصه‌ی هنر به شهرت می‌رسند که استعداد یا ویژگی‌های مثبت و منحصر به فردی برای عرضه داشته باشند اماخانم فاستر جنکینز از آن جهت در ایالات متحده به شهرت رسیده بود که صدای بسیار بدی داشت و او را به عنوان یکی از بدصداترین و بی‌استعدادترین خوانندگان می‌شناختند که در اغلب مواقع فالش می‌خواند و گاهی حتی باعث فرار حضار از سالن اجرا می‌شد!
«فلورنس فاستر جنکینز» به علت همین تفاوت‌های ذکرشده در مسیر معمول فیلم‌های هم‌ژانر و هم‌سبک خود پیش نمی‌رود. درواقع در فیلم‌های زندگینامه‌ای که قرار است ترسیم‌گر مسیر رشد و بالندگی شخصیت‌های محوری‌شان باشند فیلمنامه می‌کوشد تا به صورت خشت به خشت و پله به پله مراحل تکامل و پیشرفت آن شخصیت را به منصه‌ی ظهور بگذارد حال آن که در «فلورنس فاستر جنکینز» به دلیل آن‌که خانم جنکینز عملاً موفقیتی را تجربه نمی‌کند مراحل مختلف فعالیت حرفه‌ای او در روایت‌پردازی اثر به صورت موقعیت‌های طنزآلود و بامزه‌ای درآمده‌اند که این خواننده را در حال فراگیری موسیقی، تمرین و اتود زدن قطعات مختلف موسیقی برای اولین کنسرتش نشان می‌دهد و به سبب صدای ناموزون و نخراشیده‌ی او فیلم مملو از سکانس‌های بامزه است؛ صحنه‌هایی که البته نه در جهت تمسخر یا تحقیر این خواننده بلکه برعکس در جهت نمایش تلاش خستگی‌ناپذیر او در مسیری که برای دستیابی به هدفش پیموده است طراحی شده‌اند و چیزی هم جز نمایش واقعیت نیستند.
در مسیر قصه‌گویی درام گاه دشواری‌هایی به کارگردان تحمیل می‌شود چرا که در بین بیش‌تر فیلم‌های زندگینامه‌ای، ساختن فیلمی درباره‌ی یک شخصیت مشهورِ ناموفق قاعدتاً یکی از غیرسینمایی‌ترین انتخاب‌هاست و برای کسانی که شاید آن شخصیت را نشناسند ممکن است گیج‌کننده هم باشد. اما نویسنده کوشیده است تا با ارائه‌ی توضیحاتی درباره‌ی واقعیت رخدادها در متن فیلم و همچنین ساده کردن بسیاری از موقعیت‌های دشواری که قرار است به قصه تبدیل شوند درک فیلم را برای همه و حتی آن دسته از تماشاگران بیگانه با پیشینه و شخصیت خانم فلورانس فاستر جنکینز آسان کند. اما «فلورنس ..» برگ برنده ای هم دارد که آن مریل استریپ است. مریل استریپ در طول بیش از چهل سال فعالیت سینمایی‌اش اثبات کرده که می‌تواند حتی در فیلم‌های به شدت متوسط بدرخشد و آن فیلم را نیز به اثری قابل‌تحمل تبدیل کند و حالا در فیلمی که اتفاقاً سوژه‌ی جذابی دارد او به موتور محرک آن تبدیل می‌شود و به فیلم پویایی تعیین‌کننده‌ای می‌بخشد و البته یکی از پرخطرترین و در عین حال جذاب‌ترین نقشهای کارنامه‌ی سینمایی‌اش را نیز ایفا می‌کند. با تمام حماقت‌هایی که از کاراکتر فلورنس سر می‌زند، شکست‌ناپذیری و مقاومتی در وجود اوست که بیننده را خلع سلاح می‌کند. درواقع این خواننده‌ی بدصدای ناموفق اما عاشق، به راحتی شما را به ابراز احساسات وامی‌دارد. ابراز احساسات و همذات‌پنداری‌ای که با فرمول‌های آشنای فیلم‌های زندگینامه‌ای موزیکال ایجاد نمی‌شود و چیزی فراتر از آن است. احساس تحسینی توام با دلسوزی برای انسانی که به شغلی نامتناسب با استعدادها و توانایی‌های ذاتی‌اش عشق می‌ورزد و در جهت آن تلاش می‌کند.
در این میان نقش همسر فلورنس نیز در فیلم مهم و پررنگ است و به نوعی کامل‌کننده‌ی کاراکتر او. هیو گرانت نقش را متناسب با وجوه شخصیتی کاراکتر آقای جکینز ایفا می‌کند و نوعی بده بستان درخشان میان او و مریل استریپ شکل می‌گیرد. آن‌چه این شخصیت را در فیلم برجسته می‌کند حمایت بی‌حد و مرزش از فلورنس است. او در القای توهم خواننده بودن به همسرش نقش پررنگی دارد و گرچه شاید کاری که انجام می‌دهد به عبارتی «دوستی خاله خرسه» باشد اما برای فلورنس یک موهبت به حساب می‌آید. کافی‌ست برای درک این حقیقت سکانس جمع‌آوری روزنامه‌هایی را توسط او به یادآوریم که فعالیت حرفه‌ای فلورانس را به باد انتقاد گرفته‌اند و به کنسرت او بی‌رحمانه تاخته‌اند.
نوع رابطه و مناسبات طراحی شده میان این زوج، از دیگر برگ‌های برنده‌ی فیلم است. فیلمی که بیش از اتکا بر داستانش بر شخصیتها و با نگاهی دقیق‌تر بر بازیگرانش متکی است و اتفاقاً در طراحی و پرداخت به این شخصیت‌ها درست و به‌اندازه عمل می‌کند.
«فلورانس فاستر جنکینز» از آن دسته موزیکال‌هایی‌ست که محال است مخاطبشان را خسته یا پشیمان کنند. فیلمی که می‌تواند از جنبه‌هایی ورای سرگرم‌کننده بودن‌اش مورد بررسی قرار گیرد.