نقد فیلم «بی‌همه‌چیز»: یک ملاقات حساس

منتقد: یاسمن خلیلی‌فرد
منبع: روزنامه‌ی «اعتماد»

«بی‌همه‌چیز» جدیدترین فیلم محسن قرایی است که براساس نمایشنامه‌ی «ملاقات با بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات ساخته شده است.


در نمایشنامه‌ی دورنمات، داستان با ورود مادام کلر زاخاریان به روستای محل زادگاهش آغاز می‌شود. مردم روستا که در تنگدستی و فقر به سر می‌برند آمدنِ کلرِ متمول به روستا را موهبتی به منظور بهبود اوضاع شرایط مالی و معیشتی خود در نظر می‌گیرند غافل از این‌که بانوی سالخورده، برای بذل و بخشش‌های در ظاهر دست‌ودلبازانه‌اش شرط عجیبی دارد …
در «بی‌همه‌چیز» نیز ورود لی‌لی نظریان (هدیه تهرانی) به روستای ناکجاآباد محل تولدش دقیقاً با همان موقعیت نمایشنامه آغاز می‌شود. لی‌لی هنگام پیاده شدن از قطار و ورود به روستا پا بر خونِ گاوِ سربریده‌ی نوری (باران کوثری) می‌گذارد که این نشانه دلالت بر آن دارد که قرار است با آمدن او خونی در این روستا ریخته شود و بخشندگی او در مقابل مردم با شرطی ترسناک و غیرقابل‌پذیرش همراه است!
فیلمنامه اقتباسی وفادار به متن نمایشنامه است و از امتیازاتش این است که کار چه در متن و چه در اجرا به شکلی پذیرفتنی ایرانیزه شده است.


جدا از فیلمنامه که ساختارش به نمایشنامه‌ی دورنمات متکی‌ست کار در اجرا نیز بسیار جلوتر از فیلم قبلی محسن قرایی‌ قرار می‌گیرد. تناسب چشمگیری در فضا، رخدادها و کنش و واکنش‌ها وجود دارد. همان‌طور که روایت به شکل کلاسیک پیش می‌رود، دکوپاژها نیز به همان شیوه‌ی کلاسیک به میزانسن‌هایی درست و هوشمندانه تبدیل شده‌اند. روایت در پرداختن به داستانش شتابزده عمل نمی‌کند و درام روایت خود را خشت به خشت جلو می‌برد تا پرده از گذشته‌ی آدم‌های داستان برداشته شده و به تدریح رازهایشان بر مخاطب برملا گردد با این حال ایرادی که بر کار وارد است شاید پرداختنِ ناکافی به رابطه‌ی زن و مرد اصلی قصه یعنی لی‌لی و امیرخان (پرویز پرستویی) باشد. انتظار می‌رفت وقتی مسئله‌ی اصلی فیلم به کینه‌ی قدیمی لی‌لی نسبت به امیر بازمی‌گردد که ریشه‌ی آن هم در رابطه‌ی عاطفیِ کهنه‌ی آنهاست، به این رابطه، تبعاتش و بقایای آن در این دیدار غیرمنتظره بیش‌تر پرداخته می‌شد اما تنها سکانسی که این رابطه‌ی قدیمی و ناکام در آن تشریح می‌شود سکانس ملاقات امیرخان و لی‌لی در معدن است که در قالب دیالوگ‌هایی به این رابطه اشاره‌ای گذرا می‌شود و راز لی‌لی نزد امیرخان فاش می‌گردد. انتظار می‌رفت در واکنش‌های امیرخان اشاراتی عمیق‌تر نسبت به احساسات او نسبت به لی‌لی بشود اما شاید به دلیل سانسورهایی که بازیگران فیلم نیز به آن اشاره کرده‌اند از سابقه‌ی این رابطه سطحی و شتابزده عبور می‌شود و مسئله‌ی فرزند مشترک آن‌ها نیز با برخوردی سرد و بی‌تفاوت از سوی امیرخان رو به رو می‌شود.
همان‌طور که پیش‌تر نوشتم، علاوه بر فیلمنامه، «بی‌همه‌چیز» برگ‌های برنده‌ای را هم در انتخاب عوامل و طراحی مولفه‌های فنی‌اش رو کرده است. فیلمبرداری کار یکی از اصلی‌ترین امتیازات آن است. زوایا و اندازه‌ی قاب‌های مرتضی هدایی درست و هوشمندانه انتخاب شده‌اند و او قاب‌هایی زیبا و ساختاری خوش‌تصویر را به فیلم بخشیده است که البته از آن بیرون نمی‌زنند و در خدمت فیلم عمل می‌کند. موسیقی متنِ حامد ثابت با تمِ کلاسیکش کاملاً به تناسب با فضای فیلم ساخته شده، به لایه‌های عمیق‌تر می‌رود و آن‌قدر قدرتمند است که داستان را موازی به شکل موسیقیایی تعریف می‌کند.
اما مجموعه‌ی بازیگران فیلم شاید درست‌ترین انتخاب محسن قرایی باشند. بهترین بازیگر فیلم به‌زعم نگارنده، باران کوثری است. او برای ایفای نقش نوری علاوه بر تحمل گریم سنگینش نقش را از خود عبور داده و وجوه مختلف شخصیتی و رفتاری کاراکتر را بی آن‌که توی ذوق بزند یا گلدرشت شود به ظرافت ایفا کرده است. هدیه تهرانی بهترین گزینه‌ای‌ست که می‌شد برای ایفای نقش نسخه‌ی ایرانیِ کاراکتر پیچده و در عین حال جذاب کلارا زاخاریان تصور کرد. ویژگی تهرانی در آستانه‌ی پنجاه سالگی آن است که به‌هیچ‌وجه دست به تلاش اغراق‌آمیز برای به‌چشم آمدنِ نقشش نمی‌زند و دقیقاً به همین علت است که کاراکترهایی که او نقششان را ایفا می‌کند همواره به شکل بی‌واسطه‌ای به چشم می‌آیند! او در رعایت اندازه و حد و حدود نقش بسیار کاربلد است و به‌درستی هویتی را که باید به کاراکتر ببخشد تشخیص می‌دهد. بازی او بدون آن‌که اغراق‌آمیز باشد در تناسب با نقشش است و بسیار روان. پرویز پرستویی یکی از حساب‌شده‌ترین نقش‌های خود را در سال‌های اخیر ایفا می‌کند که دست‌کم تفاوت‌هایی با نقش‌های تکراری اخیر او دارد. بازیگران مکمل فیلم نیز درخشان‌اند. هادی حجازی‌فر نقش دهدار را که متمایز از نقش‌های پیشین اوست درخشان بازی می‌کند. پدرام شریفی، بابک کریمی و مهتاب نصیرپور نیز بازی‌هایی روان و متناسب با نقش‌هایشان ارائه می‌دهند. نکته‌ی قابل توجه راجع به «بی همه چیز» این است که به‌رغم پر و پیمان بودن فیلمنامه، متن سرشار از کلاژ آن و دشواری‌های آشکار پروداکشن عظیمش مجال بروز مهارت‌ها و توانایی‌ها را به بازیگرانش داده است و ضمناً نظمی یکدست و خوشایند در بازی‌ها و بده‌بستان‌های بازیگران فیلم دیده می‌شود که بی‌شک به هدایت کارگردان تجربه‌گرای آن نیز وابسته است.


خوشبختانه پایان‌بندی فیلم در راستای همان روایت‌ کلاسیک مرحله‌بندی‌شده پیش می‌رود و پایانی از سر اجبار و تحمیل به فیلم الصاق نشده. درواقع پایان در روند طبیعی داستان اتفاق می‌افتد و شاهد پایانی مطول یا چندپایانی در قصه‌ی فیلم نیستیم. این‌که روایت موفق می‌شود داستانش را بی‌سکته و با تقسیم‌بندی درست عناصر درام در فیلمنامه جلو برده و به پایان برساند از محاسن آن است و همین امر باعث می‌شود علی‌رغم طولانی بودن فیلم و مدت‌زمان روایی‌اش، کار از ریتم نیفتد و مخاطب بی‌آن‌که خسته شود آنرا مشتاقانه تا پایان تماشا کند.