نقد فیلم «کوپال»: زنده به گور

منبع: ماهنامه «هنر و تجربه»
منتقد: یاسمن خلیلی‌فرد


بسیاری از فیلم­‌های مهم تاریخ سینما در حالی ساخته شدند که فیلمسازان‌­شان برای ساخت آن­ها خون­‌دل­‌های بسیار خوردند و بارها تا مرز ناامیدی کامل پیش رفتند و شاید تنها دلیل به سرانجام رسیدن این پروژه ها انگیزه ی قوی فیلمسازانی بود که به نتیجه‌ی کار خود اطمینان داشتند و همین امر باعث شد هرگز دست از تلاش های مکرر برندارند؛ «کوپال» بی‌تردید یکی از همین فیلم هاست؛ فیلمی که کاظم ملایی برای ساخت آن از بسیاری از تهیه کنندگان و سرمایه گذاران پاسخ منفی شنید و سرانجام با ساخت فیلمش نشان داد حق داشته است از خیر چنین فیلمنامه‌ای نگذرد و مصمم به ساخت آن باشد.
«کوپال» فیلم کاملی نیست اما به شدت متفاوت است؛ آن قدر متفاوت و ساختارشکن که می‌توان آن را در گروه آثار ضدژانر طبقه‌بندی کرد. میزان نامتعارف بودن فیلم زمانی بر من کاملاً روشن شد که نیمی از سالن سینمای اصحاب رسانه در سی و پنجمین جشنواره ی فیلم فجربه هنگام نمایش این فیلم خالی شد و وقتی فیلمی نتواند دست کم نیمی از روشنفکران و منتقدان را با خود همراه سازد می‌توان به شدت تمایز آن نسبت به دیگر آثار سینمای سرگروهش، یعنی «هنر و تجربه» پی برد.
«کوپال» فیلمی تجربی‌ست با این تفاوت که هرگز خام‌دستی‌ها و آزمون و خطاهای یک فیلمساز تازه‌کار و در حال یادگیری در آن دیده نمی‌شود؛ به بیانی فیلمساز با آگاهی کامل از آنچه قرار است نماینده‌ی یک فیلم در ژانر تجربی با تمام قواعد و مشخصه‌های آن باشد را در کار خود لحاظ کرده است و به رغم اینکه فیلم به لحاظ روایی “خالی” و بی فراز و فرود است اما آنچه به معنای فرم بصری در آن می‌بینیم بسیار پخته و فکرشده است.
مضمون فیلم نو و خاص است. مسخ انسان و دگردیسی تدریجی او تا نزولش به مرحله‌ی حیوان شدن. این مضمون بیش از آن که به واسطه‌ی داستان و روایت در بطن اثر شکل گیرد در شخصیت پردازی کار و طراحی لوکیشن و فضای انتخابی تجلی می یابد. فضای خانه‌ای که از آزمایشگاه تاکسیدرم دکتر کوپال قابل تمایز نیست و در عین حال حیوان های تاکسیدرم شده‌ای که توامان قدرت و استیصال کوپال را در طول درام به نمایش می‌گذارند.
ملایی علاوه بر ترسیم دنیای خالی از ارتباط و مملو از توحش کوپال قصد دارد تأثیر مدرنیته را هم بر زندگی انسان معاصر مورد تحلیل قرار دهد برای نمونه، خانه‌ی مجهز کوپال به منزوی‌تر شدن او انجامیده است تاجایی که همین خانه باعث می‌شود کوپال در آستانه‌ی مرگ ناچار به کشتن سگ وفادار خود شود تا کلید بقای خود را از شکم او درآورد. درواقع همان قدر که خانه‌ی خالی از روح و نمادِ وحشی‌گریِ مرد به او در موفقیت‌های حرفه ای‌اش کمک کرده است به همان میزان نیز بستری را برای نابودی و مرگ وی فراهم می‌کند. به عبارتی «خانه» به عنوان عنصری مهم و واجد هویت، در القای حس زنده به گوری و برزخِ مرد به شدت پررنگ می‌شود.
به باور نگارنده، فرم بصری مهم‌ترین و خاص‌ترین عنصر «کوپال» است درعوض در بخش روایی اثر شاهد سکونی نسبی هستیم که در میانه‌های فیلم کار را دچار سکته می‌کند و باعث می‌شود فیلم تا یک سوم پایانی به شدت کند و خسته‌کننده شود. فکر میکنم فیلمنامه آن قدر که باید بسط نمی‌یابد یا شاید هم شخصیت‌محور بودنش (آن هم با در نظر گرفتن تنها یک شخصیت اصلی) دست فیلمنامه‌نویس را برای گسترش سوژه‌ی اصلی تا حدودی بسته است و همین کم‌مایگی فیلمنامه به لحاظ قدرت روایی باعث می‌شود کار یکدست و روان پیش نرود و افت ریتمیک آن ضربه‌ی اصلی را به فیلمنامه‌اش وارد آورده است.
 «کوپال» طبیعتاً با نمایش تمامی این معنا و مفاهیم استعاری و غیراستعاری، قصد دارد به نتیجه‌ای مهم دست یابد و آن نکوهش شکار حیوانات است. خوشحالم که این اتفاق به واسطه‌ی گلدرشت کردن رخدادها و عناصر روایی به بار نمی‌نشیند بلکه کاملاً نامحسوس و غیرمستقیم است.
ملایی در نمایش صحنه های تلخ و بعضاً مشمئزکننده ی فیلم، خودش را سانسور نمی‎کند و آنچه را باید به نمایش بگذارد، نشان می دهد و احتمالاً فشرده شدن چهره ی مخاطب و احساس دل به هم خوردگی او همان واکنش مطلوبیست که او دوست دارد از مخاطبش دریافت کند و احتمالاً لازمه ی فیلمی در این ژانر و با این موضوع است.
وقتی بار اول فیلم را تماشا کردم نکته ای که به ذهنم رسید آن بود که اگر لوون هفتوان نبود چه کسی می توانست این نقش دشوار را ایفا کند؟ آن هم با چنین مشخصات فیزیکی عجیب و کمیابی که حداقل در سینمای ایران گزینه های چندانی برای آن­ها نداریم. در «کوپال» زنده یاد هفتوان به مثابه چند فیلم دیگرش، «دراکولا»، «پرویز» و … همچنان شخصیتی خشک، سرد و خشن دارد اما تمامی این کاراکترهای خشن تفاوت‌های آشکاری دارند که باعث می‌شوند هفتوان برای ایفای هر یک از آنها پرسونای قبلی خود را بشکند و بخشی دیگر از توانایی های خود را به مخاطب یادآوری کند. هفتوان به جرئت تنها گزینه‌ای بود که می‌توانست ایفاگر چنین نقش عجیب و هولناکی باشد و حیف که دیگر او را نخواهیم داشت و از این جهت فقدان او ضربه ی بزرگی را به سینمای ایران وارد خواهد آورد.
«کوپال» فیلمی است که از هیچ الگوی قدیمی و رایجی پیروی نمی‌کند و بنابراین می‌توان از آن به‌عنوان یکی از تجربی‌ترین فیلم‌های گروه «هنر و تجربه» نام برد.