منتقد: یاسمن خلیلیفرد
منبع: روزنامه «سازندگی»
مجید توکلی را پیش از این با فیلمهایی چون «متولد 65» و «عروسی مردم» میشناختم و «عزیز» با توجه به فضای فیلمهای پیشین او اثری کاملاً متفاوت در کارنامهی این کارگردان بهشمار میآید.
فیلم در گیلان فیلمبرداری شده است و بازیگرانش با گویش گیلکی صحبت میکنند. فارغ از اینکه چنین فیلمی با داستان ملتهب و انسانیاش میتوانست در هر فضا و جغرافیایی اتفاق بیفتد انتخاب گیلان بهعنوان موقعیت مکانی آن انتخابی شایسته است و گیلکی صحبت کردن بازیگران نیز به باورپذیر بودنش دامن میزند.
فیلم جدید توکلی شاید بهواسطهی موقعیت جغرافیاییاش و شاید بهواسطهی ترسیم درخشان روابط پیچیدهی انسانی در بزنگاهی اخلاقی مرا به یاد اثر درخشان صفی یزدانیان، «در دنیای تو ساعت چند است؟» میاندازد. نوع رابطهی عاطفی خاص انوش (روزبه حصاری) با مادرش و شیوه و سلوک خاص و صبورانهی او در مواجهه با مادرِ بیمار، لحظههای دراماتیک و پراحساسی را خلق میکند که البته به لحاظ فرم و شاعرانگی بیشک با تغزل سینمایی یزدانیان فاصلهی زیادی دارد اما میتواند لحظاتی از آن فیلم را در ذهن مخاطب تداعی کند.
فیلمهایی که با موضوع فراموشی و نسیان ساخته میشوند اساساً غمی پنهان را در دل خود حمل میکنند. اینکه نویسنده مسیر داستان را به چه سمتوسویی ببرد و چه شکل و شمایلی به ساختار روایتی فیلم بدهد و با چه عناصری از تلخی فیلم بکاهد یا به آن بیفزاید انتخابیست که میتواند از این موضوع مشترک، آثاری با کیفیتها و سبک و سیاق مختلف برجا گذارد.
«عزیز» با همهی تلخیاش فیلم شیرینیست. فیلمی که زندگی در آن جریان دارد. آدمهای آن بارها به پوچی و ناامیدی میرسند، بارها “نه” میشنوند، بارها تا مرز فروپاشی پیش میروند اما درنهایت این جریان پررنگ زندگیست که بر ناامیدیها غلبه میکند. گرچه میدانیم که مادر داستان هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشود اما روابط پرفراز و نشیب خانوادگی میان فرزندان، نوه و عروس خانواده با او، از التهاب و دراماتیک بودن موقعیت اولیه میکاهد و این برگ برندهی کارگردان است که موفق میشود در لحظات خاصی از این فیلم تلخ مخاطب را بخنداند. چه با دیالوگهایی که از دهان کاراکترها خارج میشوند و چه با موقعیتهایی که شکل میگیرند.
«عزیز» داستان خانوادهای متوسط را روایت میکند که اعضایش میان باورهای مدرن و سنتیشان گرفتار شدهاند. توکلی در روایتپردازی، دکوپاژ و جنس بازی گرفتن از بازیگران دچار فرهادیزدگی نمیشود و این امتیازیست که فیلم را در چارچوب موقعیت فرهنگی و سنتی آدمهایش نگه میدارد. همچنین او از تصاویر بکر و ناب گیلان برخلاف بسیاری از فیلمسازان سواستفاده نمیکند. درواقع او الزامهایش را از خود داستانمیگیرد و نه از عناصر وابسته به مکان و جغرافیا.
کارگردان در انتخاب بازیگران خود را مقهور چهرهها و ترکیب ویترینی از آنها نکرده است. فیلم یک ستاره دارد که آزاده صمدی است و یک بازیگر شناختهشده یعنی روزبه حصاری. اما دیگر بازیگران را دستکم مخاطب غیرگیلانی نمیشناسد و این یکی از غافلگیریهای فیلم است؛ اینکه بهرغم آنکه «عزیز» ویترین بزرگی از ستارگان را در اختیار ندارد و غالب بازیگرانش ناشناختهاند اما همهی آنها از پس چالشها و پیچشهای نقشهایشان بهخوبی برآمدهاند و بازیهای هماهنگ و یکدستی را ارائه میدهند. این نکته درخصوص فاطمه حسینی (بازیگر نقش عزیز) به اوج خود میرسد چراکه نقش بیمار مبتلا به آلزایمر برخلاف ظاهرش و تصور عموم نقش چندان سادهای نیست و پیچوتابهای زیادی دارد.
به زعم من «عزیز» با تمام سادگیاش گامی رو به جلو در کارنامهی مجید توکلی است؛ فیلمی بسیار قابلتاملتر و خوشپرداختتر از فیلم قبلی او.