منتقد: یاسمن خلیلیفرد
منبع: روزنامهی سازندگی
«فسیل» فیلمیست که ریسک نمیکند و این ریسک نکردن بدین معناست که در مسیر موفقیت اقتصادی در گیشه از فرمولهایی بهره میگیرد که این روزها دیگر شبیه رمز و راز نیستند؛ فرمولهای سادهای در نحوهی روایتپردازی، بهرهگیری از بازیگران پرفروش و افزودن چاشنی موسیقی و تبدیل کردن اثر به ملودرامی کمدی موزیکال به منظور پیشبرد هدف اصلی که همان فروش است.
نه بهعنوان منتقد سینما و نه بهعنوان یک تماشاگر سینمادوست هرگز مخالفتی با ساخت فیلمهای کمدی، موزیکال و فیلمهایی که فروش در گیشه را تضمین میکنند نداشتهام چراکه چرخهی اقتصاد سینمای نیمهورشکستهی ایران با تمام بحرانهای پشتسرگذاشته در سالهای اخیر باید به نحوی بچرخد و تداوم یابد. درصورتیکه فیلمهای تجاری و گیشهپسند موفق شوند برخی اصول ساختاری، اخلاقی و هنری را زیر پا نگذارند و برای خنداندن مخاطب از شوخیهای سخیف و مبتذل بهره نگیرند میتوان آنها را آثاری قابلقبول در جهت هدفی دانست که در پیش گرفتهاند.
خوشبختانه “فسیل” فیلمیست که با همان فرمول ثابت آثار گیشهپسند در سالهای اخیر ساخته شده اما برای همراه کردن مخاطب دست به هر عملی نمیزند و در مسیر شرافتمندانهای قدم برمیدارد.
یکی از روایتپردازیهای جوابپسداده در سالهای اخیر، آغاز داستان از سالهای پیش از انقلاب است و سپس گذر زمان درمقاطع و برهههای مختلف. شاید بارزترین و موفقترین نمونهی این دسته از فیلمها “نهنگ عنبر” باشد.
ساختار و بدنهی فیلم همانطور که اذعان داشتم از فرمولی مشخص تبعیت میکند اما فیلمنامه لاغر است. این لاغری فیلمنامه نه به معنای بیداستانی آن بلکه به معنای کمملات بودنش است. فیلمنامه بیش از آنکه به خلق داستان بپردازد و موقعیتهایش را به قصه تبدیل کند کوشیده است تا با ایجاد موقعیتهای کمیک و البته بهرهگیری از قابلیتهای سه بازیگر اصلیاش خصوصاً بهرام افشاری (در مواجهه با دیگر کاراکترها) از تن دادن به دشواریهای روایتپردازی و قصهگویی پرهیز کند و مسیر ایمنی را بپیماید که دچار حفره و خطا و گاف نشود. این ریسکناپذیری شاید در مقیاس ظرف انتخابی فیلمساز برای روایتش کافی و بهاندازه باشد چراکه امینی از همان ابتدا تکلیف تماشاگر را با فیلم روشن میکند؛ مخاطب میداند که قرار نیست فیلمی پیچیده با داستان قرص و محکم ببیند، بنابراین همین که داستان در اندازهی خود جلو برود، فیلم ریتم خود را حفظ کند، اجرا تر و تمیز باشد و بازیگران توقعات مخاطب را برآورده کنند امری قانعکننده برای فیلمی چون “فسیل” به حساب میآید.
«فسیل» اما در اجرا فیلم شستهرفتهای است. نخست آنکه میزانسنها دقیق و موجهاند. بازیگران بازیهای بهجا و بهاندازهای ارائه میکنند. مثلث اسی، صفا، سعید با تقابلهایی که از ابتدا دارند و در روند پیشروی داستان به اوج خود میرسد تصویر جالبی را در فیلم پدید آوردهاند و فرم بصری فیلم موفق میشود بازههای زمانی را به درستی از هم متمایز کند. درواقع بهرهگیری از تصاویر مستند از گذشتهی تهران، آوردن تیتراژ شوی “رنگارنگ” در متن فیلم و البته صحنهپردازی باورپذیر از دههی پنجاه خورشیدی در بیان تصویری موثر است و فرم بصری خوشایندی به درام میبخشد.
گذر زمان همانگونه که به لحاظ بصری در فیلم به زیبایی به تصویر کشیده میشود در متن نیز با نمایش نسبتاً ملموس وقایع و رخدادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به بار نشسته و بر بار تراژیک اثر میافزاید. تغییرات زمانه برای اسیِ بیرونآمده از کما هرگز قابللمس نیست و فیلمساز در موقعیتهایی بکر (مثلاً پاک کردن شعارهای دیوار و نوشتن شعار جدید و یا آهنگهایی که او همچنان با خود زمزمه میکند و …) این عدم تطابق شخصیت اصلی فیلم با تحولات را به تصویر میکشد. همچنین تغییر آدمهای دور و بر اسی خود گواهیست بر کنفیکون شدن اوضاع و شرایط؛ شرایط که اسی از درکش عاجز است. همین تقابلها همجواری محسوسی را میان کمدی اثر با تراژدی آن ایجاد میکند. درواقع مخاطب همانقدر که از بدشانسیها، سادگیها و بعضاً حماقتهای اسی به خنده میافتد بابت جداماندگیاش از زمانه، بخت بد و عدم هماهنگیاش با دوره و زمانه برای او دل میسوزاند.
“فسیل” این روزها عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را یدک میکشد؛ فیلمی که در زمانهی اضمحلال سینما قرار است خون تازهای را در رگ سینمای ورشکستهای ایران به جریان بیندازد. شاید نتوان از آن به عنوان فیلمی کامل و یا حتی دغدغهمند نام برد اما خوشبختانه کریم امینی موفق میشود با رعایت استانداردهای محتوایی و بصری فیلم قابلقبولی را به مخاطب عرضه کند که دستکم موجب پشیمانی او نشود.«