نقد فیلم «عنکبوت»: هیولای درون

منبع : روزنامه سازندگی

منتقد: یاسمن خلیلی فرد

وقتی فیلمی براساس اتفاقی واقعی ساخته می‌شود که در زمان خود رخداد پرجنجالی هم بوده و حتی مستندی نیز بر پایه‌ی آن ساخته شده است، بی‌تردید کار از جنبه‌های مختلف برای سازنده‌ی آن فیلم دشوار می‌شود.
«عنکبوت» فیلمی است که براساس زندگی سعید حنایی، قاتل سریالی زنان روسپی مشهدی ساخته شده است. همین توضیح یک‌خطی و کوتاه راجع به داستان فیلم می‌تواند عامل محرکی برای جذب مخاطب باشد اما باید دید که آیا فیلمساز توانسته است ملات کافی را برای شکل‌گیری درامی پویا از دل این داستان هولناکِ واقعی به کار گیرد؟

درام آغاز خوبی دارد بدین معنا که قرار نیست بی‌جهت دست به مقدمه‌چینی‌های زائد بزند یا در طرح مسئله‌ی اصلی‌اش دچار تأخیر گردد. فیلمساز کوشیده است تا در همان سکانس‌های آغازین فیلم دست به ترسیم دقیق و تعیین‌کننده‌ی مناسبات خانوادگی و بستری بزند که داستان قرار است از آن شکل گیرد. فیلمنامه از همان لحظات آغازین به واکاوی علل و دلایل شکل‌گیری شخصیتِ سعید از منظر روانشناسی می‌پردازد و حضور مادری که طراحی شخصیتیِ پیچیده و در عین حال دقیقی هم دارد را عامل اصلی بروز ناپایداری‌ها و اختلالات روانپزشکی سعید می‌داند؛ شخصیتی که البته از افراطی‌گری نیز رنج می‌برد. با توجه به طرح کلی داستان و البته تمرکز بر داستان واقعیِ مورد اقتباس، «عنکبوت» فیلمنامه‌ی دقیقی دارد و تکه‌های پازل ساختار تقریبا جنایی/روانشناسانه‌ی فیلم را درست می‌چیند. فیلم البته این مسیر را انتخاب می‌کند که با برداشتی دقیق و مو به مو از واقعیت، گردنه‌های دشوار و پرخطرِ به دامِ افتادن در گاف‌ها را به سلامت بپیماید و از موقعیت‌های خطیری که ممکن است به‌واسطه‌ی لغزش فیلمنامه‌نویس پیش بیاید بگریزد. او در این مسیر موفق می‌شود اما همین روی خط راست راه رفتن و فرار از ریسک‌ها تاحدودی کار را دچار یکنواختی و از پیچ‌وخم‌هایی که می‌توانستند فیلمنامه‌ی آن را جذاب‌تر و پوینده‌تر کنند خالی می‌کند.

نمایش اولین قتل در فیلم و روش انتخابی قاتل برای ارتکاب آن بی‌تردید برای مخاطب – چه از جزئیاتِ داستان واقعی سعید حنایی آگاه باشد و چه نه – جالب است. درواقع این‌که قاتل با چه ترفندی طعمه‌اش را به قتلگاه می‌کشاند، روش به قتل رساندن او و در پی آن واکنش و احساسات درونی او نسبت به جرم مرتکب‌شده عناصری تعیین‌کننده و در عین حال کنجکاوی‌برانگیز برای مخاطب هستند چراکه همه‌ی آن‌ها جوهره‌ی درام را شکل می‌دهند و ضمناً پرده از وجوه مختلف درونی کاراکتر برمی‌دارند اما تکرار آن‌ها بدون افزودن ظرایفی دیگر به فیلمنامه و نفود به لایه‌های زیرین‌تر شخصیتی او در میانه‌ی راه، فیلم را از نفس می‌اندازد و نمایش بی‌واسطه‌ی کمبودها، گره‌های ذهنی و روانی و واکنشها و رفتارهای او در موقعیت‌هایی که پیچیدگی چندانی هم ندارند از جایی به بعد تکراری می‌شود. شاید در واقعیت سعید حنایی پانزده قتل اولش را دقیقاً مطابق فیلم بی‌هیچ دردسری انجام داده باشد اما وقتی پای دراماتیزه کردنِ یک واقعیت به میان می‌آید بسیاری از مناسبات می‌توانند تغییر کنند و از سادگی‌شان کاسته گردد. درواقع چالش یافتن گوشه‌هایی از واقعیت و رنگ و لعاب دادن به آن می‌توانست رویکردی موثر در خلق تنش‌های دراماتیک در فیلم باشد و کار را از طرح کلی و خام واقعه به پرداخت ظریف و موشکافانه به آن سوق دهد.

بنابراین آدم‌های قصه به درستی به مخاطب شناسانده می‌شوند، تماشاگر رابطه‌ها و شخصیت‌ها و انگیزه‌ی اعمال آنان را در مسیر داستان می‌شناسد اما فیلمنامه در بخش روایتپردازی و پرداختن به وجوه دراماتیک در متن اثر دچار مشکل می‌شود.
ابراهیم ایرج‌زاد اما از حیث اجرای داستان همانند فیلم قبلی خود موفقیت‌آمیز عمل می‌کند. نمی‌توان منکر دکوپاژ درست، میزانسن‌های سنجیده و زوایای درست دوربین و قاب‌بندی‌های متناسب آن با فضای داستان شد. همچنین انتخاب بازیگران و بازی‌های گرفته شده از آن‌ها از امتیازات «عنکبوت» است. محسن تنابنده علاوه بر گریم درخشانش بازی بسیار درخشانی دارد. او قرار نیست تصویر گلدرشتی را از یک قاتل زنجیره‌ای ارائه دهد. درواقع مخاطب قرار نیست نشانگان آشکار خشونت را در میمیک چهره، حرکات بدن و بازی او ببیند بلکه سعید، قرار است انسانی معمولی و حتی در ظاهر آرام و بی‌دردسر باشد که به شکل غیرمنتظره‌ای مرتکب جنایاتی هولناک می‌شود و تنابنده در یک بازی درست و به‌اندازه این کاراکتر را ترسیم می‌کند.
از دیگر بازی‌های به‌یادماندنی فیلم باید به بازی خوب شیرین یزدانبخش در نقش مادر سعید اشاره کرد. کاراکتری که شاید عامل و محرک اصلی سعید حنایی برای ارتکاب قتل‌ها بوده است و همچون فرزندش هرگز از تصمیمات و طرز تفکر خود پشیمان نمی‌شود. یزدانبخش در این فیلم از بازیهای همیشگی خود فاصله گرفته و روی دیگری از سکه را به مخاطب نشان می‌دهد. ماهور الوند نقشی کوتاه اما چالش‌برانگیز را ایفا می‌کند. او که نشان داده به تجربه‌گرایی و بازی در نقش‌های متفاوت تمایل زیادی دارد در «عنکبوت» نیز نقشی به شدت متفاوت را بازی کرده است که در عین کوتاه بودنش بسیار تأثیرگذار است.

«عنکبوت» فیلمی متقاعدکننده است که بی‌شک جای بهتر شدن داشت و همچنان پذیرفته نشدن آن در سی‌وهشتمین جشنواره‌ی فیلم فجر یک علامت سوال بزرگ را برای مخاطب بر جا می‌گذارد.