نقد فیلم «شبی که ماه کامل شد»: نفس‌تنگی

منبع: روزنامه شرق
منتقد: یاسمن خلیلی فرد

«شبی که ماه کامل شد» آخرین ساخته ی نرگس آبیار، فیلمی رئالیستی­ست که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است. برخلاف «نفس»، فیلم قبلی کارگردان که در آن درامی وجود نداشت و موقعیت های فیلمنامه در آن به سختی به قصه تبدیل می­ شدند، «شبی که …» فیلمی ست که به­واسطه­ ی قصه ­پردازی درست نویسنده و رعایت الگوهای هالیوودی در نگارش فیلمنامه ­اش به اثری کاملاً پویا و واجد جذابیت­ های دراماتیک تبدیل شده است که می­ تواند مخاطب را تا لحظه­ ی آخر در جای خود میخکوب نگه دارد. البته نباید فراموش کرد که «شبی که ماه کامل شد» نیز همچون «نفس» و «شیار 143» فیلمی ملی ­ست که به مسئله ­ای انسانی می­ پردازد.
فیلمنامه­ ی «شبی که ماه…» را می­ توان به سه پرده تقسیم کرد: بخش اول آشنایی فائزه (الناز شاکردوست) با حمید (هوتن شکیبا)است. بخش دوم مهاجرت به پاکستان و سیر دگرگونی مرد و بخش سوم اضمحلال شخصیت حمید با عضویتش در گروهک تروریستی که منجر به پایان بندی خاص فیلم نیز می­ شود. از نکات قابل ­تأمل در فیلمنامه­ی «شبی که ماه کامل شد» آن است که هرچه به مرور قصه جلو می­رود با فیلمنامه ­ای دقیق­تر و مستحکم ­تر همراه می شویم، بحران­ ها با پیشرفت داستان پیچیده­تر می­شوند و سادگی و سرخوشی­های پرده­ی اول  فیلم به هیچ­وجه در پرده­های دوم و سوم آن دیده نمی­شود. اگر ضمن درک ساختار سه­پرده­ای، شیوه­ی روایت فیلمنامه را نیز کلاسیک در نظر بگیریم چنین رویکردی کاملاً در فیلمنامه­ی نرگس آبیار به بار نشسته و او توانسته است روند موزون هندسه­ی روایی فیلمنامه ­اش را به درستی حفظ کند و در گره افکنی­ها، خلق و پردازش بحران­ها، نقاط عطف و در نهایت گره ­گشایی و حل و فصل به ­درستی عمل کند. برخی از منتقدان فیلم آبیار بخش­ های عاشقانه­ی ابتدای کار را متناسب با حال و هوای کلی فیلم نمی­دانند حال آن­که به زعم نگارنده فیلمی چون «شبی …» به چنین بخش ­هایی نیاز دارد تا مخاطب سیر تحول و دگردیسی عبدالحمید را به درستی دنبال کرده و در نگاه کلی­تر به مضمون “مرز باریک میان عشق و نفرت” دست یابد تا در ادامه­ی راه دریابیم که رادیکالیسم مذهبی قادر است به­ راحتی بنای عشق را ویران کند.
آن­چه نرگس آبیار در پرداختن به آن کاملاً مدبرانه عمل کرده پرهیز از سیاه­ نمایی یک قوم و تخریب نام یک خانواده­ ی بزرگ است. آبیار در پرده­ی اول فیلم، مهمان نوازی قوم بلوچ را در استقبال از تازه عروسِ تهرانی به ­زیبایی به تصویر کشیده است. تلفیق صحنه ­های زیبا و خوش و آب و رنگ آداب پذیرایی از میهمان در راستای ترسیم محتوای مد نظر فیلمساز که نمایشِ ذات درست و طینت پاک یک قوم است کاملاً بر دل فیلم می­ نشیند. حتی در خانواده ­ی عبدالمالک ریگی، مادر و دایی او مخالف کارهای پسرانشان هستند. بنابراین اعمال عبدالمالک و برادرانش حاصل تحولات عقیدتی و رادیکال آن­ها و پیروی­شان از اصول اسلامگرایان افراطی­ست و افراط­ گرایی مذهبی میراثی نیست که از خانواده و طایفه ­ی آن­ ها به­ جا مانده باشد بلکه حاصل تحولی شخصی­ ست. این مسئله ­ایست که فیلمساز می ­کوشد با تمام قوای خود بر آن تأکید ورزد.
از بزرگ ترین نقاط قوت فیلم اجرای آن است. پیش­تر کم­تر فیلمی از این دست در سینمای ایران ساخته شده و در همان نمونه­های محدود نیز متأسفانه بیشتر کارها از منظر اجرا و پرداختن به بخش­های اکشن دچار ضعف و کلی ­نگری شده ­اند. در «شبی که ماه کامل شد» اما آبیار باظرافت صحنه­های اکشن و پرتحرک عملیات تروریستی را به تصویر می­کشد و در ترسیم این تصاویر هرگز کم نمی آورد و مستندوار به آن­ها می­پردازد.
با آن که «شبی که ماه کامل شد» اساساً فیلمی داستان­ محور است اما فیلمساز در طرح شخصیت­ ها، انگیزه ­ها، تصمیمات و رفتارهایشان باوسواس عمل کرده و در نتیجه شخصیت ها به موازات فرآیند پیشرفت داستان رو به جلو حرکت می­ کنند و به واسطه­ی شناسنامه­ دار بودنشان مخاطب می­ تواند با لایه ­های مختلف شخصیتی و سیر دگردیسی درونی آن­ها در طول فیلم همراه شود و آن را بپذیرد. به بیانی دیگر، شاید بخش بزرگی از باورپذیری داستان و انسجام فیلم مرهون نکته ­سنجی، باریک ­بینی و اشراف نرگس آبیار به شخصیت ­هایش و دنیا و تجربیات زیسته­ ی آن­ها باشد.
طراحی چهره­پردازی یکی دیگر از نقاط قوت اساسی فیلم آبیار است. ایمان امیدواری بدون آن­که خود را به ورطه ­ی اغراق بیندازد با کار دقیقش کمک می­ کند تا علاوه بر هویت بخشیدن به آدم ­های فیلم، شخصیت­ها از نظر مخاطب باورپذیرتر به نظر بیایند.
علاوه بر مهارت کارگردان، جنبه­ی دوم فضاسازی، طراحی صحنه و لباس است. فیلمساز بدون آن­که خود را به فضاهای داخلی یا بازسازی فضاها در لوکیشن­ های وطنی محدود کند  یا احساس شود به­ دلیل دست­تنگی از بسیاری نماهای ضروری پرهیز می­کند فضای مدنظرش را که بخشی تعیین­کننده در روایت­پردازی نیز هست با مدیریت و خلاقیت می­ سازد و الزامات کارش را قربانی محدودیت ­ها و دشواری شرایط تولید نمی­ کند.
نباید این یادداشت را بدون اشاره به بازی­های سنجیده­ی بازیگران به پایان برد و اعلام نکرد که موفقیت «شبی که ماه …» بدون این بازیگران و کوشش قابل ­ملاحظه­ شان در ارائه­ ی ملموس نقش­ ها غیرممکن بود. هوتن شکیبا و فرشته صدرعرفایی بهترین بازیگران فیلم ­اند. گاه آن­قدر از خودشان فاصله می­ گیرند که مخاطب فراموش می­ کند می­شناسدشان طوری­ که می­ توان به­ راحتی آن­ها را به­عنوان بازیگرانی بومی پذیرفت. همین­طور آرمین رحیمیان که در نخستین نقش ­آفرینی سینمایی ­اش درخشان است و الناز شاکردوست که اگر «خفگی» را سکوی ترقی ­اش در نظر بگیریم، «شبی که …» و نقش فائزه می­تواند موقعیت او را در جایگاه بازیگری حرف ه­ای در سینمای ایران تثبیت کند.