منبع: روزنامه بانی فیلم
منتقد: یاسمن خلیلیفرد
«رگ خواب» را زمان جشنواره هم دیدم و به شدت آن را تحسین کردم. قول نوشتن نقدی مفصل بر فیلم را پس از اکران عمومی اش داده بودم که حالا فیلم به اکران عمومی درآمده و به نظر می رسد می توان بیشتر درباره اش نوشت.
«رگ خواب» قطعاً بهترین فیلم حمید نعمت الله نیست اما آنچه آن را نسبت به سایر فیلم های این روزهای سینمای ایران و حتی فیلمهای پیشین خود حمید نعمت الله متفاوت جلوه می دهد صراحت فیلمساز و البته فیلمنامه نویس (معصومه بیات) در طرح برخی از مسائلیست که شاید سالهاست کمتر فیلمسازی به سراغش رفته باشد و البته نزدیک شدن به دنیای زنی آسیب دیده و دردمند که در شرایطی کاملاً بحرانی قرار گرفته است.
ساختار فیلم به شکل سه پرده ای و کاملاً مبتنی بر چارچوب روایت کلاسیک است و آنچه مسلم است رعایت درست عناصر در چارچوب ساختاری این نوع از روایت است. قطعاً پرده ی ابتدایی فیلم جذاب ترین بخش آن است. در این پرده، چه به لحاظ ریتم و چه به لحاظ تشریح موقعیت کاراکترها با نوعی پویایی و حس رمزآلود تردید مواجهیم، تردید در این که چه سرنوشتی در انتظار دو شخصیت عاشق پیشه ی فیلم است. در پرده دوم ریتم کار تا حدودی افت می کند و داستانک های متعددی برای کمک به پیش روی داستان اصلی وارد فیلم می شوند و در پرده سوم موقعیت کاراکتر و میزان کنش ها و رخدادهایی که بر وی نازل می شود به اوج خود می رسد و احتمالاً این بخش تأثیرگذارترین بخش فیلم به حساب می آید که البته کار را تا حدودی به ملودرام نزدیک کرده است.
به باور من آن چه «رگ خواب» را به زعم عده محدودی از مخاطبانش فیلمی کسالت بار جلوه داده است،همین پرده دوم و بخش میانی فیلمنامه است که به لحاظ ریتم و مسائل مطرح شده در آن اندکی افت می کند و تصاویر خوشایند و شگفت انگیز بخش اول در آن کمتر تکرار می شود.
اما حقیقت امر در این است که از «رگ خواب» نمی توان به سادگی عبور کرد و آن را یک ملودرام رقت انگیز و اشک آورِ صرف به حساب آورد؛ فیلم مملو از جزییات نمادین و مقوله های پیچیده روانشناسی ست که بر بینش و آگاهی جامعه شناسانه نویسنده و کارگردان آن متکی ست؛ فیلمساز با سبک و لحنی خاص، متفاوت و تاحدودی فانتزی (!) به سراغ یکی از بحرانی ترین معضلات روز جامعه یعنی “زندگی پس از طلاق” رفته است و مسئله ی “عشق کورکورانه” را دستمایه پیشبرد درام قرار می دهد. بهره جویی نعمت الله از برخی المانهای خاص همچون موسیقی فرانسوی، جملات فرانسوی، پرشین کت و … فضای فیلم را از بسیاری از آثار مصطلح سینمای ایران و حتی فیلمهای پیشین خود او متمایز می کند؛ حتی شاید به نظر بیاید موقعیت مینا (لیلا حاتمی) با بسیاری دیگر از زنان مطلقه ایرانی فرق می کند. فیلم فضایی شبیه به فیلم های فرانسوی دارد و این مسئله از همان نریشن گویی مینا تا فضاسازی، طراحی صحنه و لباس که همه و همه در راستای رسوخِ مخاطب به درونی ترین وجوه شخصیتی مینا چیده شده اند رعایت گردیده است. به بیانی دیگر، بسیاری از فیلم های سینمای ایران به مقوله طلاق و تنهایی پس از آن پرداخته اند اما شاید کمتر فیلمی به اندازه ی «رگ خواب» همه چیز را از زاویه دید شخصیت اصلی خود بیان کند و تا این حد به درون او نفوذ کرده باشد و البته شخصیت زن نیز بنا بر موقعیت زندگی اش تا این حد آزادانه زندگی پس از طلاق خود را سپری کند و یادآورِ زنان فیلم های اروپایی باشد.
مضمون اصلی فیلم «تنهایی»، «تک افتادگی» و شاید «اضمحلال» است و نمود بارز این مفاهیم را می توان در بسیاری از وجوه عینیت یافته ی آن همچون خانه ی محل زندگی مینا دریافت کرد. ساختمانی که کامران (کورش تهامی) مینا را در آن اسکان می دهد دچار نوعی تک افتادگی آشکار با سایر ساختمانهای محل است و تنهایی زن در آن خانه و نوع رابطه اش با گربه، همه و همه جزییاتی اند که به زیبایی موقعیت دشوار زن را برای مخاطب ترسیم کرده اند.
از ایرادهایی که بر فیلمنامه وارد است تحول یک شبه ی کامران در تقابل با تحول قابل درک و پیچیده ی میناست. همان قدر که سیر تبدیل عشق مینا به نفرت گام به گام و آهسته پیش می رود و کلیدهای بسیاری برای پاسخ به چرایی های این تحول در فیلمنامه تعبیه شده اند، تحول یک شبه ی کامران پس از آغاز زندگی زنانشویی اش با مینا جای سوال دارد، حالا که فیلم سر فرصت به تمامی جزییات خود می پردازد بد نبود که فرصت و فضای بیشتری نیز به چرایی و شکل آغاز این تحول و آشکار شدن چهره حقیقی کامران داده می شد.
با همه ی این حرف ها از طرح داستان کلیشه ای و یک خطی«رگ خواب» پدیده ای شگفت انگیز و خاص حاصل شده است که لمس و درک آن به واکاوی و شکاف لایه های رویی و دست یابی به لایه های زیرین اثر از سوی مخاطب بستگی دارد که با اغماض از برخی اشکالات فیلمنامه ای و ریتمیک می توان به آن دست یافت.
همان قدر که «رگ خواب» در شخصیت پردازی فیلم دشواری است در اجرا نیز طاقت فرساست و به سبب شخصیت محور بودن درام، بار سنگینی بر دوش بازیگر آن قرار داده شده است. زیستن و زنده کردن مینا، طبیعتاً یکی از دشوارترین تجربیات کارنامه بازیگری لیلا حاتمی بوده است. اضمحلال زن، فروپاشی او، تحولی که عشق او را طی مدت زمانی کوتاه به نفرت مبدل می سازد مفاهیمی اند که برای به تبلور درآمدن نیازمند جسارت و تبحر بازیگرند و لیلا حاتمی بی هیچ هراسی از نمایاندن چهره فروریخته و نابودشده ی مینا با آن دندان کنده شده، به زیبایی به این شخصیت جان بخشیده و به زیبایی آوارگی و انهدام او را به نمایش می گذارد. بازی حاتمی بی شک، یکی از بهترین بازی هاییست که توسط یک بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران صورت گرفته است و البته کاراکتر مینا بی تردید یکی از کاراکترهای زن ماندگار سینمای ایران است. اما همان قدر که کار حاتمی در جان بخشیدن به کاراکتر مینا دشوار بوده است، کورش تهامی نیز در به بار نشاندن کاراکتر کامران صبوری به خرج داده است. شاید نتوان حجم و میزان دشواری نقش آفرینی حاتمی را با تهامی مقایسه کرد، اما فراموش نکنیم که کاراکتر کامران نیز کاراکتری پیچیده است که در هر پرده ی فیلم بخشی از شخصیت و خلقیات خود را به نمایش می گذارد و به دلیل عدم ثبات شخصیتی و عدم صداقت او، با چهره های مختلفی از او مواجه می شویم که درآوردن تمامی این تفاوتها در ضمن حفظ یکدستی اثر از بخش های سخت و طاقت فرسای کار کورش تهامی بوده که متأسفانه در کمال بی عدالتی از نظر اعضای هیئت داوران جشنواره فیلم فجر نادیده گرفته شده است.
همچنین کارگردانی حمید نعمت الله و تسلط دقیق وی بر تک تک ارکان فیلمش شایسته تقدیر است؛ همان طور که اذعان داشتم «رگ خواب» بهترین فیلم حمید نعمت الله نیست اما او به خوبی توانسته است از پتانسیل های نهفته در فیلم و فیلمنامه اش به بهترین شکل ممکن استفاده کند و در اجرای آن ها نیز با خلاقیت و هوشمندی عمل نماید. فیلمبرداری کار و انتخاب درست نماها و قاب ها از برگ های برنده فیلم است، همچنین طراحی صحنه و لباس که به شدت با محتوای فیلمنامه و تحول شخصیتی مینا همخوان و هم راستاست. چهره پردازی از دیگر بخش های قابل توجه اثر است و میزانسن درست و حرفه ای از دیگر عنصرهایی است که به نظر می رسد همواره در کارهای نعمت الله از قوی ترین تا ضعیفترین آنها رعایت می شود.
«رگ خواب» بی تردید فیلمی زنانه است اما شاید بیش از آن فیلمی انسانی باشد که به درون انسانی دردمند نفوذ می کند تا فراز و نشیب های زندگی وی را به موازات دگردیسی عاطفی و احساسی او به نمایش بگذارد و به همین جهت نه تنها برای مخاطب زن که برای تمام مخاطبان می تواند جالب توجه باشد.